یکی از خوانندگان عزیز مقالات بهائی در مجله شهروند از ما سئوال کردند که چطور است که بهائیان علاقه بیحدی به حضرت عبدالبها دارند که حاضرند همه نوع فداکاری و از خودگذشتگی برای ایشان بکنند، این سئوال خواننده عزیز این هیئت را بر آن داشت که مقالهٔ این هفته را به شناسایی حضرت عبدالبهاء اختصاص بدهیم. البته شخصیت حضرت عبدالبهاء را نه در یک صفحه بلکه در یک کتاب هم نمی توان گنجاند از اینرو باید بسیار مختصر و کوتاه به ذکر چند نکته اکتفا کنیم تا دوستان عزیز را با زندگی حضرت عبدالبهاء آشنا سازیم.
حضرت عبدالبهاء فرزند ارشد حضرت بهاءالله روز ۲۳ ماه می ۱۸۴۴ میلادی در طهران بدنیا آمد. چون نام پدرحضرت بهاءالله عباس بود نام ایشان را برای فرزند خود اختیار کردند. حضرت عبدالبهاء پس از درگذشت پدرشان حضرت بهاءالله با ایمان و عبودیتی که نسبت به پدر بزرگوارشان داشتند لقب “عبدالبهاء” یعنی بنده ی بها را برای خود برگزیدند
حضرت عبدالبهاء از کودکی در مصائب و تبعیدهای متعدد پدر بزرگوارشان شریک و سهیم بودند و پس از درگذشت حضرت بهاءالله و بر طبق وصیت آن حضرت، رسما به سمت جانشین و مبین آثار منصوص پدر خود منصوب شدند و در بین بهائیان مَثَل و نمونه اعلای حیات بهائی بشمار می آمدند و می آیند.
برخی از خصوصیات استثنایی شخصیت یگانه حضرت عبدالبهاء بر طبق مقاله یکی از محققین بهائی معاصر این گونه خلاصه شده است: محبت و لطف بی دریغ به همگان، توجه و سرپرستی پدرانه به مستمندان، آگاهی و آشنایی گسترده با تاریخ، بینش شگفت آور درباره آینده، روحانیت محض و توکل به حق، عشق مطلق و عبودیت خاصه به حضرت بهاءالله، فروتنی و معنویت، تحمل فوق العاده در برابر بلایا و شدائد، خدمت به بارگاه الهی و به عالم بشری، قوه نطق و بیان فوق تصور، طبع شوخ، خلق و خوی مطبوع، تعلق خاطر وافر به اطفال و بالاخره هوش سرشار و نیروی خستگی ناپذیر.
حضرت عبدالبهاء مدت چهل سال از عمرشان را در زندان گذراندند. جوان بودند که به زندان رفتند و در اواخر عمر از زندان آزاد گشتند. بسیاری از بهائیان غربی و نیز عده ای از افراد غیربهائی پس از آزادی حضرت عبدالبهاء از بند دولت عثمانی و سفرهای شان به اروپا و امریکا بین سالهای ۱۹۱۱ تا ۱۹۱۳ از فیض ملاقات با آن وجود مقدس بهره بردند. در طول این سفرها بود که حضرت عبدالبهاء پیام یگانگی نوع بشر، نیاز به عدالت اجتماعی و سایر تعالیم حضرت بهاءالله را در مجامع کوچک و بزرگ، کلیساها، دانشگاه ها، اتحادیه های کارگری و مصاحبه با خبرنگاران و ملاقات با روشن اندیشان و مقامات دولتی اعلان فرمودند.
حضرت عبدالبهاء که زندگی شان را با تلاش های خستگی ناپذیر وقف خدمت به جامعه بشری و اعلام پیام حضرت بهاءالله نموده بودند در سال ۱۹۲۱ میلادی رخت از عالم جسمانی بر بستند و به عالم روحانی پرواز فرمودند. پیکر ایشان در اطاقی در ساختمان زیبای مقام اعلی در حیفای اسرائیل استقرار یافته که زیارتگاه بهائیان جهان است.
چند تن از بهائیان در خاطرات خود در مورد ملاقاتشان با حضرت عبدالبهاء اشاراتی دارند که مشخص کننده شخصیت فوق العاده و روحانی آن حضرت می باشند. چند قسمت از این خاطرات برای آشنایی خوانندگان به شخصیت حضرت عبدالبهاء ارائه می گردند:
“استماع بیان حضرت عبدالبهاء رنگ غم و غصه و اضطراب و تردید را از دل می برد و در آئینه ی دل اثر دائمی صلح و پرتو محبت و مسرت جاودانی می بخشید. قدرت محبت الهیه در آن وجود مکرم تجسم یافته بود.”
حضرت عبدالبهاء هرگز تقدیمی قبول نمی فرمودند و همیشه از قبول وجه و هدایای قیمتی جدّاً احتراز می جستند. روزی یکی از خانم های محترمه به حضور آمد و عرض کرد”یکی از دوستان من این حواله را فرستاده که تقدیم شود تا اتوموبیلی ابتیاع نمایند و در مسافرت های انگلستان و اروپا بکار برند. حضرت عبدالبهاء حواله را گرفته فرمودند، با کمال تشکر قبول می شود. بعد آن را بین دو دست گرفته گوئی که تبرکش می فرمودند بعد آن را به آن خانم مرحمت داشتند و گفتند: ”من این حواله را به شما می دهم که بین فقرا تقسیم نمائید.” هرگز چنین امری از شخص دیگری ندیده بودم، خیلی غریب بود و به نحوی که فورا در بین جمع این خبر انتشار یافت.”
“خیلی خیلی کم کلمهٔ “من” را بر زبان می راندند. غالبا در خطابات مبارک می شنیدم که می فرمودند”عبدالبهاء”، گویی عبدالبهاء شخصی غیر از ناطق است. هرگز به خویشتن اشاره ای نمی فرمودند و حتی یک مرتبه در یکی از خطابات عمومی خود در نیویورک فرمودند که کار بجائی خواهد رسید که استعمال کلمه ی “من” کفر خواهد شد.
سراسر وجود حضرت عبدالبهاء مملو از خضوع و خشوع حقیقی بود و با آن که این چنین راه معنویت و عبودیت را می پیمودند در هر ضیافتی میزبان و در هر مجتمعی مرکز و در هر بحثی حَکم و بر هر سئوالی جواب بودند. ایشان نمی خواستند و هرگز اراده نمی کردند چنین باشند، ولی بالطبیعه چنین می شد. چنانچه در محفل روحانی شهر نیویورک از حضرت عبدالبها خواهش کردند بر کرسی ریاست محفل جلوس فرمایند، در جواب فرمودند “عبدالبها خادم است” ولی محال بود نفسی بیش از چند لحظه در محضر مبارک بماند و درک ننماید که جمیع اعمال و حرکات و کلمات ایشان مملو از روح حکمت و شجاعت و ایقان کامل و ممزوج با توجهی خضوع آمیز نسبت به جمیع مخاطبین خود بوده.
در این جا توجه خوانندگان عزیز را به داستانی از انسان دوستی حضرت عبدالبهاء جلب می کنیم. زمانی که حضرت عبدالبهاء در فلسطین و شهر عکا تحت نظر دولت عثمانی بودند از پیش آمدن جنگهای بزرگ و قحطی صحبت می کردند ایشان در سال ۱۹۰۱ حدود ۹۲۰ هکتار زمین باطلاق و سنگلاخ را به قمیت ۴۲۰ لیره خریداری کردند. به علت وجود باطلاق پشه مالاریا و مریضی فراوان بود. تنها راه آب این املاک از رودخانه ای منبعث از رودی در اردن بود. پس از خریداری این املاک حضرت عبدالبهاء به محفل بهائیان طهران نوشتند که تعدادی از کشاورزان قوی و با تجربه جهت کشت و زرع این املاک از ایران بفرستند در نتیجه تعدادی کشاورز از شهر یزد با خانواده روانه فلسطین شدند پس از ورود به فلسطین شروع به کار کردند اولین اقدام سدی بود که روی رودخانه زدند و سپس درختان اکالیپتوس کاشتند. پس از چندی باطلاق ها خشک شد و مالاریا ریشه کن گردید. قرار حضرت عبدالبها با زارعین چنین بود که ۴/۱ محصول مربوط به ایشان و بقیه متعلق به زارعین باشد.
حضرت عبدالبهاء ضمن صحبت ها و نطقهایشان خطر وقوع جنگ و قحطی را به همه گوشزد کردند که متأسفانه همینطور هم شد. چیزی نگذشت که جنگ جهانی اول شروع و متعاقب آن قحطی پدید آمد. و چون دولت عثمانی هم با دیگر دولتها وارد جنگ شد در نتیجه جنگ قحطی در فلسطین به وجود امد در این وقت حضرت عبدالبهاء دستور دادند ذخیره هایی که در انبار بود از قبیل گندم و محصولات غذایی دیگر از انبار بیرون آورده با شتر به شهرهای مختلف برده و به رایگان بین مردم تقسیم کردند.
زمین باطلاق به زمین زراعتی تبدیل شد، مرض مالاریا از بین رفت و مردم فلسطین از قحطی نجات پیدا کردند بهمین دلیل و به درخواست مردم فلسطین از دولت انگلیس که حکفرمانان فلسطین در آن زمان بودند درخواست کردند که از حضرت عبدالبهاء قدردانی کنند. بهمین دلیل دولت انگلیس اولین مدال افتخارِ خدمت به نوع بشر را که پایه گذاری کرده بود به حضرت عبدالبهاء دادند، هنوز هم این روال ادامه دارد و دهمین مدال افتخار به مادام تریسا تعلق گرفت. خدمات به بشر و انساندوستی حضرت عبدالبهاء همیشه مد نظر و دستورالعمل بهائیان در سراسر عالم است.