به مناسبت 7 آذر سالروز صعود ایشان
هوالله
ای جوانِ نورانی، رحمانی باش و آسمانی؛ ملکوتی باش و ربّانی؛ تا توانی دَمی میاسا و نَفَسی بر میار مگر آنکه اثری از تو ظاهر گردد و ثمری از تو حاصل شود. اثر و ثمر، انجذاب به نفحات الله و اشتعال به نار محبّت الله؛ نشرِ آیاتِ توحید است و دخول در ملکوتِ تجرید؛ ترتیلِ کتابِ مبین است و تصویرِ صُوَرِ مَلَاءِ عالین.
اگر عزّتِ ابدیّه جوئی، خدمتِ بارگاهِ احدیّت کن و در سَبیل الهی تحمّل هر اذیّت و ذلّت بنما. آسودگی مجو، آلودگی مخواه، آزادگی طلب، فرزانگی بخواه. همّتی کن که حملِ امانتِ کُبری نمائی: اِنّا عَرَضْنَا الاَمانَةَ عَلَی السّمواتَ وَ الاَرْضِ وَ الْجِبالِ، فَأبَیْنَ أنْ یَحْمِلْنَها، فَحَمَلَها الاِنْسان.
این است توانائی، این است دانائی، این است موهبت آسمانی. وَ عَلَیْکَ التَحّیِّةُ وَ الثّناء، عبدالبهاء عباس (1)
فرزند ارشد حضرت بهاءالله، عبّاس، که بعدها لقب عبدالبهاء را برای خود برگزیدند، در تاریخ 5 جمادی الاولی 1260 هجری قمری مطابق 23 می 1844 میلادی در طهران پا به عرصه وجود نهادند.
ایشان از همان دوران کودکی همراه و ندیم پدر بزرگوارشان در تحمل سختی ها، رنج تبعید از کشوری به کشور دیگر (از طهران به بغداد، اسلامبول، ادرنه و سرانجام عکّا) و زندان بودند. حبس و تبعید، عاقبت در سال 1909 و در سن شصت و چهار سالگی ایشان، پس از انقلاب “حزب جوانان ترک” که منجر به فروپاشی امپراتوری عثمانی گردید، خاتمه یافت.
حضرت عبدالبهاء، پس از پایان دوران حبس، حیفا را به مقصد مصر و سپس اروپا و امریکا ترک کردند و سفرهای تبلیغی خود را در سال 1911 آغاز نمودند. ایشان در سن هفتاد و هفت سالگی پس از تحمل سالها رنج اسارت و تبعید در سال 1921 میلادی در شهر حیفا به عالم باقی صعود نمودند. آرامگاه ابدی ایشان در جوار آرامگاه حضرت باب در ساختمان مقام اعلی قرار دارد.
مقام حضرت عبدالبهاء
“.. حال وقت آن است که شأن و مقام حضرت عبدالبهاء روشن شود. فی الحقیقه ما چنان به عهد حضرت عبدالبهاء نزدیک و مجذوب قوۀ مغناطیسِ وجودش می باشیم که به آسانی نمی توانیم به هویت و مقام آن حضرت که نه فقط در ظهور حضرت بهاءالله بلکه در سراسر تاریخ ادیان مقام فرید و وحیدی را داراست، پی بریم.
حضرت عبدالبهاء در افقی خاص، قائم و مرتبتش کاملاً با مؤسس (حضرت بهاءالله) و مبشّر ظهور بهائی (حضرت باب) متفاوت است و لیکن بر اثر مقامیکه حضرت بهاءالله به وسیلۀ عهد و میثاق به آن حضرت، تفویض فرموده با آن دو ذات مقدّس، جمعاً هیاکل اصلیۀ ثلاثۀ آئینی را تشکیل می دهند که در تاریخ روحانی عالم بی سابقه است.
مقامی را که قلم اعلی برای حضرت عبدالبهاء معیّن فرموده بی نهایت رفیع و منیع است و به مراتب بالاتر از آن است که از نفْس بیانات حضرت عبدالبهاء در حق خود مستفاد می گردد. در کتاب اقدس که اعظم و اقدس جمیع آثار حضرت بهاءالله است، همچنین در کتاب عهد و سورۀ غُصن، اشاراتی از حضرت بهاءالله موجود است که در الواح نازله به افتخار حضرت عبدالبهاء از یراعۀ اَبِ جلیلش نیز تائید گشته و کلاً به حضرت عبدالبهاء قدرت و اختیای عنایت می کند که نسل حاضر نمی تواند کَما یَنْبَغی وَ یَلیق به اهمیت و معنی آن پی برد.
” حضرت عبدالبهاء در رتبۀ اولی، مرکز عهد و میثاق بی مثیل حضرت بهاءالله و اعلی صُنع یَدِ عنایتش و مِرآت صافی انوارش و مَثَلِ اَعلای تعالیم و مُبیّن مصون از خطای آیاتش و جامع جمیع کمالات و مَظهر کلیّه صفات و فضائل بهائی و غُصنِ اعظم مُنشعب از اصل قدیم و رُکن رکین شریعت الله و حقیقت مَن طافَ حُولهُ الاَسماء و مصدر و منشأ وحدت عالم انسانی و رایت صلح اعظم و قمر سماء این شرع مقدّس بوده و الی الابد خواهد بود. و نام مُعْجز شیَم عبدالبهاء، به نحو اتمّ و اکمل و احسن، جامع جمیع این نعوت و اوصاف است و اعظم از کلّ این اسماء. عنوان منیع “سِرّالله” است که حضرت بهاءالله در توصیف آن حضرت اختیار فرموده اند و با آنکه به هیچ وجه این خطاب نباید عنوان رسالت آن حضرت قرار گیرد، مع الوصف حاکی از آن است که چگونه خصوصیات و صفات بشری با فضائل و کمالات الهی در نفْسِ مقدّس حضرت عبدالبهاء مجتمع و متّحد گشته است.” (2)
عهد و میثاق
حضرت عبدالبهاء از مقام و جایگاه ویژه ای در دیانت بهائی برخوردار هستند. ایشان پس از صعود حضرت بهاءالله و بر طبق وصیت نامه ایشان، جانشین و مرکز اقتدای بهائیان قرار گرفتند. برای نخستین بار در تاریخ ادیان، مظهر ظهور، به صورت صریح و مکتوب، جانشین خود را اعلام نموده بود و به این ترتیب از ایجاد اختلاف و انشقاق در آئین خود، جلوگیری نمود. حضرت عبدالبهاء در آثار بهائی به عنوان “مرکز عهد و میثاق” شناخته می شوند. عهد و میثاق عبارتی است که به پیمان مظهر ظهور با پیروانش گفته می شود که عهدی است که پس از درگذشت او، جانشین و نیز وظایف مؤمنان را مشخص می کند. این نخستین بار بود که این عهد و میثاق به صورت بسیار محکم، قاطع و صریح توسط شخص پیامبر، مشخص شد و مؤمنین متعهد به اطاعت از این امر گردیدند.
تبیین آیات الهی
حضرت بهاءالله، در آئین خود اجازۀ تفسیر و تأویل آیات را تنها و تنها بر عهدۀ حضرت عبدالبهاء و پس از ایشان حضرت ولی امرالله (شوقی افندی) قرار داده اند. این دو شخصیت برجست،ه تنها افرادی هستند که اجازۀ تبیین و تفسیر آیات و شرح و توضیح و روشن کردن نکات ویژۀ آیات الهی نازله از قلم حضرت بهاءالله را دارا بوده اند.
همچنانکه سابقاً ذکر شد، در دیانت بهائی، طبقۀ روحانی یا عالِم دینی وجود ندارد و حقّ تفسیر و تأویل آیات نیز بر عهده افراد یا طبقه ای گذاشته نشده است. بهائیان موظفند هر یک شخصاً استنباطات فردی خود را از آیات الهی با تبیینات دو مقام منصوص یعنی حضرت عبدالبهاء و حضرت ولی امرالله تطبیق دهند.
این امر بدیع، سبب شده است که از دسته بندی و اختلاف بین تفسیرات مختلف افراد جلوگیری شود و هیچ فردی نتواند استنباط شخصی خود را بر دیگران تحمیل نماید و از آنان توقّع پیروی داشته باشد. از سوی دیگر نیز بهائیان هر یک شخصاً مسئولیت تحرّی حقیقت و مطالعه و استنباط از آیات حضرت بهاءالله و متعاقباً توضیحات و تبیینات حضرت عبدالبهاء و حضرت شوقی افندی و در نهایت هدایات بیت العدل اعظم که واضع قوانین غیرمنصوصه می باشند، را دارند و نباید از دیگران تقلید نمایند.
سفرهای تبلیغی به اروپا و امریکا
یکی از مهم ترین اقدامات حضرت عبدالبهاء که نقطه عطفی در اعلان عمومی آئین بهائی به سراسر جهان به شمار می رود، سفرهای تبلیغی حضرت عبدالبهاء به غرب بوده است. ایشان پس از رهایی از سجن و تبعید، شخصاً تصمیم گرفتند که برای آشنا کردن مغرب زمین با آموزه های جهانی آئین بهائی به کشورهای غربی سفر کنند و در طی سخنرانی ها و گردهم آیی های بی شمار در کشورهایی نظیر آلمان، فرانسه، انگلستان و امریکا دیدگاه های بهائی را معرفی نمایند.
سابقاً عده ای گمان می کردند که دیانت بهائی که از شرق برخاسته است، به حوالی خاور میانه و آسیا محدود می شود ولی سفر حضرت عبدالبهاء به غرب و استقبال بی نظیر غربیان از ایشان و پیام آسمانی دیانت بهائی نشان داد که جهان غرب نیز تشنۀ تعالیم جدیدی است که روحی تازه در کالبد بی جان تمدن غرب بدمد.
در زمانی که فاصله غرب و شرق بسیار بیشتر از تنها بُعد مکانی بود، حضرت عبدالبهاء نوید صلح و برابری را از شرق به غرب منتقل نمودند و ندای آشتی تمدن غرب و فرهنگ عمیق شرق را بلند کردند.
در دوران اقامت در امریکا، شعراء، روشنفکران، رهبران فکری جامعه، بلند پایگان علمی و دینی و حتی اقشار فقیر و معمولی جامعه نیز با ایشان در طی ملاقات های خصوصی یا عمومی دیدار کردند و تحت تأثیر پیام صلح و دوستی ایشان قرار گرفتند. روزنامه نگاران که متأثر از شخصیت ویژه و برجسته ایشان و پیام صلح و برابری نژادی و جنسیّتی ایشان قرار گرفته بودند، به ایشان القاب “پیامبر شرق” ، “رسول صلح” ، “قهرمان عدالت” و “مروّج اعظم دين جديد” دادند.
این سفرها بازتاب گسترده ای در رسانه ها و مطبوعات غربی داشت و محتوای سخنرانی ها و اقدامات ایشان، بارها در رأس مطالب روزنامه ها قرار گرفت.
” عبدالبهاء فیلسوف برجستۀ ایرانی و رهبر نهضت بهائی برای اتحاد ادیان و تأسیس صلح عمومی، روز یازدهم آوریل با کِشتی بخار سِدریک از اسکندریۀ مصر وارد شدند. این اولین دیدار ایشان از امریکا است. غیر از دیدار کوتاهی که در تابستان و پائیز گذشته از پاریس و لندن داشتند، این اولین مرتبه ای است که بعد از چهل سال محبویسّت و قلعه بندی در زندان شهر عکا واقع در سوریه (فلسطین)، که ایشان و والدشان بهاءالله، شارع نهضت بهائی، حدود نیم قرن پیش توسط دولت ترکیه به آن تبعید شدند، به سفر می پردازند.
ایشان با رسالت صلح عمومی آمده اند تا در نیمه دوم ماه در کنفرانس صلح در “موهونک لِیک” (Mohonk Lake)حضور یافته و سخنرانی کنند و در جلسات مختلف صلح، انجمن های آموزشی و سازمان های مذهبی و غیره به ایراد نطق خواهند پرداخت…” (3)
حضرت عبدالبهاء در سفرهای خود به غرب محور صحبت هایشان را بر صلح و آشتی بین المللی، اثبات حقّانیت پیامبران الهی به خصوص حضرت محمد و دیانت مقدس اسلام، برابری نژادی و رفع تبعیض از رنگین پوستان، احقاق حقوق زنان به خصوص حق رأی و فرصت تحصیل و اشتغال برابر، و رهمنمودهایی برای اصلاحات اجتماعی، رفع ظلم از اقشار فقیر و کارگران، آشتی بین ادیان مختلف و … قرار دادند.
آثار حضرت عبدالبهاء
آثار بسیاری از حضرت عبدالبهاء به نظم و نثر و به زبان های فارسی، عربی و ترکی باقی مانده است. ایشان از سبک نگارش بسیار شیوایی برخوردار بودند و عناصر طبیعت و استعارات زیبا از خصوصیات بارز آثار ایشان است. در اینجا به فقراتی از این آثار اشاره می شود:
” ای عزیزان عبدالبهاء، ایامِ زندگانی را فصلِ ربیع است و جلوۀ بدیع. سنّ جوانی را توانائی است و ایام شَباب، بهترین اوقات انسانی. لهذا باید به قوّتی رحمانی و نیّتی نورانی و تأئیدی آسمانی و توفیقی ربّانی شب و روز بکوشید تا زینت عالم انسانی گردید و سرحلقۀ اهل عشق و دانائی…”
” همیشه مایۀ سرور قلوب گردید زیرا بهترین انسان کسی است که قلوب را به دست آرد و خاطری میازارد و بدترین نفوس کسی است که قلوب را مکدّر نماید و سبب حزن مردمان شود.” (4)
” شرافت و مفخرت انسان در آن است که بین ملأ امکان، منشأ خیری گردد. در عالم وجود آیا نعمتی اعظم از آن متصوّر است که انسان چون در خود نگرد، مشاهده کند که به توفیقات الهیه سبب آسایش و راحت و سعادت و منفعت هیئت بشریّه است لاولله بلکه لذت سعادتی اتمّ و اکبر از این نه.” (5)
” شمس حقیقت از افق عالم اشراق فرمود و در قطب آفاق در نقطۀ احتراق بدرخشید تا جهان را روشن نماید و جهان ملکوت تشکیل فرماید و بنیان کمالات انسانی تأسیس نماید، رذائل را بنیاد براندازد و فضائل را بنیان برافرازد. لهذا نصایح و وصایائی فرمود و شریعت سمحۀ بیضائی تأسیس کرد که کافل نورانیت عالم انسانی است و ضابط عفت و عصمت و استقامت احبای رحمانی پس یاران باید که این خیمه برافرازند و دوستان شاید که این نور موقده برافروزند.” (6)
از مهم ترین آثار ایشان می توان به این موارد اشاره کرد:
کتاب مفاوضات، مجموعه چند جلدی مکاتیب، مجموعه چند جلدی خطابات، تذکرة الوفا، مقالّ شخصی سیّاح، رسالۀ مدنیّه، رسالۀ سیاسیّه، تفسیر حدیث “کنتُ کنزاً مخفیاً”، مجموعه مناجات های حضرت عبدالبهاء و …
برخی از القاب حضرت عبدالبهاء:
حضرت عبدالبهاء دارای القاب زیادی بودند از جمله
“غصن اعظم”، “مَنْ طافَ حَولهُ الاَسْماء”، “فرع مُنْشَعِب از اصل قديم”، “سِرّ الله”، “سرکار آقا”، “مرکز میثاق”، “مولی الوری”، “مَثَلِ اعلی” و … که از بین تمامی آنها لقب عبدالبهاء را برای خود اختیار فرمودند:
” نام من عبدالبهاء ست. صفت من عبدالبهاء ست. حقیقت من عبدالبهاء ست. نَعت من عبدالبهاء ست. رِقیّت به جمال قِدَم، اِکلیل جلیل و تاج وهّاج من است و خدمت به نوع انسان آئین قدیم من… نه اسمی دارد نه لقبی… نه ذکری خواهد نه نَعتی، جز عبدالبهاء. اینست آرزوی من. اینست اعظمْ آمال من. اینست حیات ابدی من، اینست عزّت سرمدی من.”
قسمت هایی از الواح وصایا (وصیت نامه حضرت عبدالبهاء)
“هوالله… ای احبای الهی. اعظم امور، محافظۀ دین الله است و صیانت شریعت الله و حمایت امرالله و خدمت کلمةالله. در این سَبیل، هزاران نَفْس، خون مطهر را سَبیل نمودند و جان عزیز را فدا کردند. رقص کنان به قربانگاه شتافتند و عَلَم دین الله افراشتند و به خون خویش آیات توحید نگاشتند…
ای احبای الهی، در این دور مقدس، نزاع و جدال، ممنوع و هر متعدّی، محروم. باید با جمیع طوایف و قبایل چه آشنا و چه بیگانه نهایت محبت و راستی و درستی کرد و مهریانی از روی قلب نمود بلکه رعایت و محبت را به درجه ای رساند که بیگانه، خود را آشنا بیند و دشمن، خود را دوست شمرد. یعنی ابداً تفاوت معامله گمان نکند…
ای یاران باوفای عبدالبهاء، باید فرع دو شجرۀ مبارکه و ثمرۀ دو سدرۀ رحمانیّه، شوقی افندی را نهایت مواظبت نمایید تا غبار کدر و حزنی بر خاطر نورانیش ننشیند و روز به روز فرح و سرور و روحانیّتش زیاده گردد تا شجرۀ بارور شود. زیرا اوست ولیّ امرالله بعد از عبدالبهاء و جمیع افنان و ایادی امرالله و احبّای الهی باید اطاعت او نمایند و توجه به او کنند. مَنْ عَصا اَمْرَهُ فَقَدْ عَصَا الله وَ مَنْ اَعْرَضَ عَنْهُ فَقَدْ اَعْرَضَ عَنِ اللهِ وَ مَنْ اَنْکَرَهُ فَقَدْ اَنْکَرَ الْحَقّ.
این کلمات را مبادا کسی تأویل نماید و مانند بعد از صعود، هر ناقض ناکثی بهانه ای کند و عَلَم مخالفت برافرازد و خودرأیی کند و باب اجتهاد باز نماید. نفسی را حقّ رأیی و اعتقاد مخصوصی نه. باید کل اقتباس از مرکز و بیت عدل نمایند….” (7)
وظیفه بهائیان بعد از صعود حضرت عبدالبهاء:
حضرت عبدالبهاء در یکی از خطابات مبارکه می فرمایند:
“احبّای الهی، نباید نظرشان به من باشد. این امر، امر عظیم است. امر جمالِ مبارک است. هزار نَفْس مثل من بیاید و برود. باشد یا نباشد یکی است. اهمیّت، در امر مبارک است. احبّای الهی باید ثابت و نابت و راسخ باشند. معلوم است که همیشه در خطر بوده و هستم و گذشته از خطر، من که همیشه در این عالم نیستم. یک روز بیاید که آرزوی جوار رحمت کبری می نمایم. احبای الهی باید در نهایت استقامت باشند. ابداً نظر آنها فرقی ننماید. تزلزلی حاصل نشود بلکه روز به روز ثباتشان، مقاومتشان، استقامتشان بیشتر شود. شما ملاحظه کنید که بندگان حضرت مسیح هر کدام که از این عالم رفتند، چون شهید شدند دیگران اعظم از آنها قیام بر خدمت نمودند. قوّتی عظیم تر ظاهر گردید تا اینکه نور هدایت آفاق را روشن نمود. ضما هم باید همین طور باشید و یقین بدانید که تائیدات جمال مبارک می رسد. یقین بدانید فوالله الذی لا اله الّا هو اگر امروز شخصی از اضعف مخلوقات به خدمت حق پردازد، تائیدات و توفیقات ربّانی از هر جهت او را احاطه نماید.” (8)
زیارتنامه حضرت عبدالبهاء
زیارتنامه حضرت عبدالبهاء که در شب صعود ایشان تلاوت می گردد:
هُو الابهی
إِلهی إِلهی اِنّی اَبسُطُ اِلَيکَ اَکُفَّ التَّضَرُّعِ وَ التَّبَتُّلِ وَ الاِبتِهالِ وَ اُعَفِّرُ وَجهی بِتُرابِ عَتَبَةٍ تَقَدَّسَتْ عَن اِدراکِ اَهلِ الحَقايِقِ وَ النُّعوتِ مِنْ اُولِی الاَلبابِ اَن تَنظُرَ اِلی عَبدِکَ الخاضِعِ الخاشِعِ بِبابِ اَحَديَّتِکَ بِلَحَظاتِ اَعيُنِ رَحمانِيَّتِکَ وَ تُغَمِّره فی بِحارِ رَحْمَةِ صَمَدانيَّتِکَ.
اَی رَبِّ اِنَّهُ عَبدُکَ البائِسُ الفَقيرُ وَ رَقيقُکَ السّائِلُ المُتَضَرِّعُ الأَسيرُ مُبتَهِلٌ اِلَيکَ مُتَوَکّلٌ عَلَيکَ مُتَضَرِّعٌ بَينَ يَدَيکَ يُنادِيکَ وَ يُناجيکَ و يَقُولُ رَبِّ اَيِّدنی عَلی خِدمَةِ اَحبّائِکَ وَ قَوِّنی عَلی عُبوديَّةِ حَضرَتِ اَحَديَّتِکَ وَ نَوِّر جَبينی بِاَنوارِ التَّعَبُّدِ فِی ساحَةِ قُدسِکَ وَالتَّبَتُّل اِلی مَلَکُوتِ عَظمَتِکَ وَ حَقِّقْنی بالفَناءِ فی فِناءِ بابِ اُلُوهِيَّتِکَ وَ اَعِنّی عَلی الَمُواظَبَةِ عَلی الاِِنعِدامِ فی رَحْبَةِ رُبُوبِيَّتِکَ
اَی رَبِّ اسقِنی کَأسَ الفَناءِ وَ اَلبِسْنی ثَوبَ الفَنآءِ وَ اَغرِقنی فی بَحرِ الفَناءِ وَ اجعَلنی غُباراً فی مَمَّرِ الاَحبّاءِ وَ اجعَلنی فِداءً لِلاَرضِ الَّتی وَطِئَتْها اقدامُ الاَصفِياء فِی سَبيلِکَ يا رَبَّ العِزَّةِ وَ العُلی اِنَّکَ اَنتَ الکَريمُ الرَّحيمُ المُتَعالِ هذا ما يُناديکَ بِه ذلِکَ العَبدُ فی البُکُورِ وَ الاصالِ اَی رَبِّ حَقِّق آمالَهُ وَ نَوِّر اَسرارَه وَ اشْرَحْ صَدرَهُ وَ اَوقِد مِصباحَهُ فی خِدمَةِ اَمرِکَ وَ عِبادِکَ اِنَّکَ اَنتَ الکَريمُ الرَّحيمُ الوَهّابُ وَ اِنَّکَ اَنتَ العَزيزُ الرَّؤفُ الرَّحمن.
ع ع (9)