قلب انسان جز به عبادت رحمن مطمئن نگردد و روح انسان جز به ذکر یزدان مستبشر نشود. قوت عبادت به منزله جناح (بال) است. روح انسانی را از حضیض ادنی (پستی) به ملکوت الهی عروج دهد و کینونات (هستی) بشریه را صفا و لطافت بخشد و مقصود جز به این وسیله حاصل نشود.
حضرت عبدالبها به شخصی می فرمایند:
ای یار با وفا هم چوگمان مفرما که از یادت آنی غافلم، لاوالله هر دم با کمال وفا به ذکر تو پردازم و از درگاه احدیت آنچه سبب راحت و رستگاری تو است طلبم. اما حکمت بالغه بسیار، هر کس مُطلع بر اسرار نه، رحمت منبسطه (گسترده) و حکمت الهیه مقتضایی دارد که عقول بشریه از ادراک آن عاجز و قاصر. اگر تنگی و مشقت متزاید است غم مخور، لطف و عنایت حق نیز متنابع (پی در پی) چه بسیار که انسان از امری گریزان و بر امر دیگر در نهایت آرزو و امیدوار، عاقبت واضح و آشکار شود که امر مرغوب: ضار و مضر و امر منفور، نافع و موافق، پس ره تسلیم پیما و خود را تفویض (واگذار) کن. از هیچ سختی دلتنگ مشو به هیچ فتحی امیدوار مگرد و آنچه خدا خواهد به آن مسرور و راضی باش تا راحت دل و جان یابی و مسرت قلب و وجدان. چون عنقریب این رحمت و مشقت بگذرد و راحت جان و مسرت وجدان حاصل شود.
شخصی از حضرت عبدالبها سؤال می کند نفوس مقدسه چگونه به این مقام و رتبه دست یافتند؟ فرمودند: آنها زمانی که مسرور بودن دشوار بود، مسرور بودند. موقعی که صبر و شکیبایی مشکل بود، بردباری و صبوری پیشه کردند. وقتی که میل داشتند ساکن و بی حرکت بمانند، حرکت کردند و پیش رفتند و زمانی که مشتاق صحبت کردن بودند، سکوت اختیار کردند و آن زمان که میل داشتند بداخم و ناخوش آیند باشند، دلپذیر و بشاش بودند. فقط همین و بس. بسیار ساده است و همیشه چنین خواهد بود.
حضرت عبدالبها در خصوص انتخاب همسر و تشکیل عائله شرایطی را خطاب به یکی از بهائیان مشخص کرده می فرمایند:
باید دختری (پسری) را انتخاب کنی که شایسته و قابل هدف های معنوی و روحانی تو باشد، او باید عاقل و باهوش باشد، آرزومند کمال باشد، به جمیع مسائل مربوط به زندگی تو علاقمند باشد و در جمیع مراحل حیات یاد و شریک تو باشد، رفیقی شفیق باشد، دارای قلبی مهربان و سرورانگیز باشد. آنگاه تو باید خود را فدای سعادت او نمائی و او را با عشقی روحانی و زائد الوصف دوست بداری.
ابراز محبت و اظهار خدمت وقتی مفید و مقبول و لایق شئون ایمانی است ک مقدس و مبرا از شائبه ریا باشد والا اگر مقصود و منظوری هم در ضمن ملحوظ شود ولو آن مقصود و منظور هر قدر فی حدذاته مقلوب و مقدس باشد باز هم این نیکوکاری آلوده به ریاکاری است و فی سبیل الله (در راه خدا) محسوب نه…
سیاست الهی مهربانی جمیع بشر است بدون استثناء…
محبت نور است در هر خانه بتابد و عداوت ظلمت است در هر کاشانه لانه نماید.
ای موقن (یقین داننده) بالهه نامه ات رسید از تنهایی شکایت نموده بودی. محزون نباش، تنها نیستی، زیرا خدا همدم و مونس توست. تنها، نفسی است که از خدا غافل است اما اگر از خدا با خبر باشد ولو در صحرائی وسیع، بی آب و علف باشد تنها نیست خدا با اوست. این جهان خاک همیشه آسمانش پر غبار است و پوشیده به ابر سیاه، گهی رعد است گهی برق است گهی برف است گهی طوفان است گهی سیل شدید از کوهسار. تو گمان مکن که این بلایا و مصائب محصور در توست فی الحقیقه جمیع خلق خدا در عذابند تا به این جهان دل نبندند. آسایش و راحت در جهان الهی طلبند و موهبت ملکوتی جویند پس دل خوش دار و مستبشر (خوشحال) به بشارت الهی باش.
حضرت عبدالبها در مورد این که انسان باید در زندگی همیشه شکرگزار و قانع باشد و هیچ وقت خدا را فراموش نکند این داستان را تعریف فرمودند:
روزی سلطان محمود خربزه ای را برید و یک قطعه به ایاز (غلام محبوبش) داد. ایاز آن را خورد و با خوشحالی تشکر کرد. بعد چون خود سلطان قدری از آن خربزه را چشید دید بسیار تلخ است. با تعجب از ایاز پرسید چطور توانستی خربزه به این تلخی را بخوری واظهار ناراحتی نکنی؟ ایاز گفت من از دست سلطان نعمت های بسیار شیرین و گوناگون خورده ام سزاوار نیست حالا که یک بار چیز تلخی می خورم اظهار ناراحتی کنم. بعدحضرت عبدالبهاء فرمودند: انسان که غرق در نعمت های الهی است اگر وقتی قدری سختی و زحمت ببیند نباید ناراحت شود و آن همه محبت خداوند را فراموش کند.